NEGAR & ALIREZA

عضو
  • تعداد ارسال ها

    0
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های NEGAR & ALIREZA

  1. من یه خواستگار داشتم…….
    بهش گفتم فعلا میخوام درس بخونم..
    بیشعور رفت و دیگه نیومد
    اصلن به کلمه “فعلا”توجه نکرد!!!!

    1. ℬαℬy㋡❦

      ℬαℬy㋡❦

      خخ اینجا هم گفتی

  2. قدیما که فتوشاپ نبود آدما چقدر زشت بودن!!
    نخند خودتم زشت بودی:|

  3. امان از دسته این مانکنای جلویه مغازه هأ امروز دماغ یکیشون و گرفتم بهم گفت مرض داری ؟ نگو صاحب مغازه بود!! 😐

  4. حالا گاوداری و مرغداری و پرورش اسب و این چیز ها رو خارج شهر میسازن قابل درکه برام !
    اما نمی فهمم دیگه چرا دانشگاه ها رو خارج شهر می سازن؟:|

  5. سلام من می خواهم تیمم مدیر اتحاد فیورنتینا باشد

  6. پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل  مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ، خودم ميرم!

  7. مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها پسر : نه مامان جون من خودم فندك دارم

  8. يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست

  9. سلام من می خواهم تیمم مدیر اتحاد فیورنتینا باشد

  10. سلام من می خواهم تیمم مدیر اتحاد فیورنتینا باشد

  11. علیرضا 14 شیراز