Bʀᴏᴋᴇ ᴏғғ

عضو
  • تعداد ارسال ها

    271
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در تالار

1,439 عالی

درباره Bʀᴏᴋᴇ ᴏғғ

  • درجه
    عضو
  • تاریخ تولد 11/17/2001

اطلاعات شخصی

  • محل زندگی
    زیرِ آسِمون
  • علایق
    :|

بازی هایی که عضوم

  • اکانت مستر90
    ڀـآڋڜآھ ڒٷٳڼـے
  • اکانت گرز
    Wtf!

آخرین بازدید کنندگان نمایه

148,079 بازدید کننده نمایه

بروزرسانی وضعیت تکی

نمایش تمام بروز رسانی های وضعیت توسط Bʀᴏᴋᴇ ᴏғғ

  1. مرد نیمه های شب  مست و تِلو تِلو کنان ب خانه رسید ... 

    آنقدر گیج بود ک گلدان جلوی در را ندید ... 

    ب گلدان خورد و گلدان شکست ... 

    در همان حالت مستی با خود گفت : ای وای این گلدان مورد علاقه زنم

    بود حتما فردا حسابی با من دعوا میکند ... 

    ولی آنقدر مست بود ک همان جلوی در ب زمین افتاد و خوابش برد ..

    صبح وقتی چشمانش را باز کرد دید روی تخت دراز کشیده ! 

    بلند شد و داخل آشپزخانه رفت ، یادداشتی روی در یخچال دید 

    « شوهر عزیزم من  سر کار میرم ولی برات غذا آماده کردم گذاشتم 

    روی گاز هر وقت خاستی بخور » 

    مرد متحیر شد  ... ب جلوی در رفت .. اثری از گلدان شکسته نبود !

    همسرش گلدان را جمع کرده بود و جلوی در را جارو زده بود ! 

    مرد بسیار تعجب کرد .. ب اتاق پسرش رفت و او را بیدار کرد 

    از پسرش پرسید دیشب ک من ب خانه آمادم ب گلدان خوردم

    و خوابم برد 

    چرا صبح روی تخت بودم ؟ پس آن گلدان شکسته چی شد ؟ چرا 

    مادرت عصبانی نبود و برام غذا درست کرد ؟

    پسر گفت : دیشب از صدای شکستن گلدان ما بیدار شدیم ، مامان 

    خاست بلندت کنه ببره کنار  ، ک فهمید مستی ، تا بهت دست زد 

    تو توی همون حالت مستی گفتی :  ( خانم ب من دست نزن من زن 

    دارم ... ) 

    مامان چشماش برق زد ! بردت روی تخت و خاک گلدونم جارو کرد ... 

     

     

    آری.. عاشق واقعی حتی در مستی هم از عشقش فراموش نمی‌کند : )

     

    #جلال 

    1. Amirali Hagh

      Amirali Hagh

      برو تو داستانکده

    2. Bʀᴏᴋᴇ ᴏғғ

      Bʀᴏᴋᴇ ᴏғғ

      میدونم چیو کجا فرستادم !