ургийн цомог

عضو
  • تعداد ارسال ها

    95
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    1

بروزرسانی های وضعیت ارسال شده توسط ургийн цомог


  1. این عشق ماندنی این شعر بودنی
    این لحظه‌های با تو نشستن سرودنی‌ست

    من پاکباز عاشقم از عاشقان تو
    با مرگ آزمای با مرگ
    اگر که شیوه تو آزمودنی‌ست
     

  2. کاری کن
    ساحل
    رویای رسیدن به تو نباشد
    در دریا
    چاره جز
    عاشق بودن
    نیست
     

  3. همگان به جست‌ و جوی خانه می‌گردند
    من کوچه‌ خلوتی را می‌خواهم
    بی‌ انتها برای رفتن
    بی‌ واژه برای سرودن
    و آسمانی برای پرواز کردن
    عاشقانه اوج گرفتن
    رها شدن

  4. ملوانی شوریده
    خلبانی سر به هوا
    شاعری عاشق
    قصابی دل رحم
    کارگری ساده...
    آدم‌های زیادی در من هستند
    که عاشق هیچ کدامشان نیستی :tw_heart:

  5. برایم شعر بفرست
    حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت
    برای تو می‌گویند

    می‌خواهم بدانم
    دیگران که دچار تو می‌شوند
    تا کجای شعر پیش می‌روند

    تا کجای عشق
    تا کجای جاده‌ای که من
    در انتهای آن ایستاده‌ام

  6. نه چتر با خود داشت نه روزنامه نه چمدان
    عاشق‌اش شدم...
    از کجا باید می‌دانستم
    مسافر است؟!


  7. چه فرقی می‌کند
    من عاشق تو باشم
    یا تو عاشق من؟!

    چه فرقی می‌کند
    رنگین کمان
    از کدام سمت آسمان آغاز می‌شود؟!


  8. هر قفلی که می‌خواهد
    به درگاه خانه‌ات باشد

    عشق پیچکی است
    که دیوار نمی‌شناسد

  9. این چه عشقی است که در دل دارم
    من از این عشق چه حاصل دارم

    می‌گریزی ز من و در طلبت
    باز هم کوشش باطل دارم


  10. اشک رازی‌ست
    لبخند رازی‌ست
    عشق رازی‌ست
    اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود

  11. من
    دل رفتن نداشتم
    درخت خانه‌ات ماندم

    تو
    رفتن را
    دل دل نکن

    ریزش برگ‌هایم
    آزارت می‌دهد
     

  12. عشق تو عالم دل جمله به یکبار گرفت
    بختیار اوست برما که تو را یار گرفت

    من اسیر خود واز عشق جهانی بی‌خود
    من درین ظلمت و عالم همه انوار گرفت

  13. ای ابر چراست روز و شب چشم تو تر
    وی فاخته زار چند نالی به سحر

    ای لاله چرا جامه دریدی در بر
    از یار جدایید چو مسعود مگر

    1. SAƐƐƊ

      SAƐƐƊ

      سلام. ممنون :)

  14. هر شب به تو با عشق و طرب می‌گذرد
    بر من زغمت به تاب و تب می‌گذرد

    تو خفته به استراحت و بی تو مرا
    تا صبح ندانی که چه شب می‌گذرد
     

  15. جهان بی عشق سامانی ندارد
    فلک بی میل دورانی ندارد

    نه مردم شد کسی کز عشق پاکست
    که مردم عشق و باقی آب و خاکست

    چراغ جمله عالم عقل و دینست
    تو عاشق شو که به ز آن جمله اینست

  16. بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
    بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

    این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
    این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل
     

  17. بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
    بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

    این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
    این دل، که توراست، سنگ خاراست، نه دل
     

    1. Amirali Hagh

      Amirali Hagh

      سلام علیکم

      چرا اومدی اینجا میگی؟

      |:

    2. ургийн цомог

      ургийн цомог

      ببخشید یه جای دیگه میگم

  18. تا در ره عشق آشنای تو شدم
    با صد غم و درد مبتلای تو شدم

    لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
    مجنون زمانه از برای تو شدم
     

  19. دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد
    بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن

    تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی
    چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

  20. دعوت من بر تو آن شد کایزدت عاشق کناد
    بر یکی سنگین دل نامهربان چون خویشتن

    تا بدانی درد عشق و داغ هجر و غم کشی
    چون به هجر اندر بپیچی پس بدانی قدر من

    1. ™Xantan

      ™Xantan

      شاعر کی بودی تو خخخ

    2. ургийн цомог

      ургийн цомог

      اره داداش خودمم

      راستی بپسند ممنون

  21. دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید
    دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید

    ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
    نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید

    مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
    که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید

    بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
    نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

  22. هر که در عاشقی قدم نزده است
    بر دل از خون دیده نم نزده است

    او چه داند که چیست حالت عشق
    که بر او عشق، تیر غم نزده است

  23. به سرزمينى خوشبخت بدل مى شوم

    به سرزمينى پر از آواز پرنده

    وقتى تو مى روى

    سر در گريبانم

    مثل مردمى كه

    كسى را از دست داده اند .

  24.  

    انارهای باغچه رسيده‌اند

    ترك‌خورده و رها ، ميان دستان سرد باد!

    با سبد مهر بيا و تمام دانه‌های سرما‌زده و تب‌دار را بچين!

  25. لطفا ناگهانی رخ بده ..

    غافلگیرم کن ...

    لحظه ای اتفاق بیفت که اصلا فکرش را هم نکنم ...!