یه روز یه پیرمرد اصفهانی میره قهوه خونه
میگه : یه چایی وردا بیار
میخوره چایی رو میگه یدونه دیگه وردا بیار
18 تا چایی میخوره
بعد شاگرد قهوه خونه میگه عمو خسته نشدی اینقدر چایی خوردی ؟
میگه راست وگیا وخی یه چایی وردار بیار بخوریم
پ.ن : برا اینکه خستگیش در بره گفت چایی بیار