-
تعداد ارسال ها
13 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
بروزرسانی های وضعیت ارسال شده توسط ...MEHDI...
-
منتظر نشستم تو انتظار خودم
بیخیال آدم های دورم
بیخیال حرفها که خوردمو
بیخیال از اون حرفها که پرم
بیخیال اگه بعد شک انکاره
بیخیال اگه همچی به اجباره
بیخیال اگه هر کاری کردی باز دیدی زندگی روی مود تکراره
بیخیال اون روزا و اون همه خاطرات
بیخیال این شبا هق هق بی صدا
اگه هنوز حس میکنی تنها ترینی
بیخیال اگه نداری کسی رو پا به پات
-
دوره خودت میچرخی تا به خودت میای
تنهایی و میشه پاتوقت کنج دیوار
تا نباشه گیر کارشون جایی
سالی یبار نمیپرسن حالتو رفیقات
وقتی میفهمی رسیدی ته خط
که میزون میکنه فقط حالتو یه سیگار
اره قانون این زندگی لعنتی همینه
بهت میگه سگ دو بزن سگ دو بزن تش
یه روزی به خودت میای که دیگه
موهای سرت شده با دندونت هم رنگ
وقتی چشاتو وا میکنی میبینی
هر روز توی دلت غم روی غم رفت
وقتی به خودت میای که دیگه
غروب جمعه شده هر روز هفتت
یادت بمونه زندگی
مثه یه بازی می مونه به خودت که میای رسیدی ته خط رفیق...
-
میخوام مثل نمکی شم دلخوش به نونای خشکم
زندگیمو بچرخونم رو گونیه پشتم
تا میشم مصمم که سمت راهم برم
عکس پلای قبلی که خراب شدن رو من
میاد جلو چشم...
قربونت بشم درد...
که اگه نباشی نمیگذره زندگیه یه مرد...
-
هرکی میاد پهلوت بعدش میکنه ولت
اونجا بود که فهمیدی به درد نمیخوری
این درده که همش میاد میخوره بهت
-
چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانم
هر چه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستانم و میراث بهارم بود
هر چه از یاد و یادگارم بود
ریخته است...
چون درختی در زمستانم...
-
در دل او دوست جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
مهربان و ساده و زیبا نبود
بود اما در میان ما نبود
تلخ بود، مثله خنده ای بی حوصله
سخت بود، مثله حل صدها مسئله...
-
هر روز این موقه امیدمو میبازم
درونم غضه این مصیبتو میسازم
شیشه بخار میگیره از ناله های من
با انگشتام رو بخارش خورشیدمو میکشم...
-
زندگیِ بی روح ، روزِگارِ تیره
روزای من تکراریِ ، عمرِ داره میره
دِل پُکیده از تمومه خاطِراتَم سیره
گوشه گیر شدم با کلی دَردِ تویِ سینه
-
تنها یک برگ مانده بود،
درخت گفت: منتظرت میمانم
برگ گفت: تا بهار خداحافظ
بهار شد ولی درخت،
میان آن همه برگ،
دوستش را فراموش کرده بود...
من همان برگم که بر روی درخت
لَرزَم از بُرد چنین پاییز سخت
در نهایت باید افتاد و گِریست
به درخت گفت خداحافظ و رَفت
-
I came back
Because
The aspect of going
did not have
I came back
Stronger than ever
I came back
Because
the Carcasses were happy
Stay busy with life
That's how you can make burn
What a fascinating sequence
I and you and broken pieces -
نزدم عکس روزامو به دیوار
هر جا میرم دلم اونجا رو نمیخاد
یه دل گرمیم لای رفیقامه
وعلا ایران به پول جایزه میداد
حتی چشای تو به پول جایزه میداد
من با خودم کشیدم جلو اینه سیگار
باز هی جلو اینه سیگار
خوردم خوابیدم گشتم هر روز زورم از زندگیم کمتر شد
نوشته روی چک نویس کمرنگ
فکر پرنده جسم بی حرکت
-
یه وقتا با همه اوکِیي جز خودت
نمیفهمی چطوری صب شده
انگار هیچ اپشنی نیس حالتو خوب کنه
انگار خدا ایندفه نمیرسه خوب موقع
به هیچ کاری نمیکشه حوصلت
سینک خونه میشه پر ظرف
و جواب همه کجایی ها میشه خونه ام
اوضا طوریه که نداری حال خودت
اصلا نه اونقد خسته ای ببری
نه اونقد انگیزه برا ادامه
هرروز میگی یه روز خوب یه روز دیگس
درمیری از هرجا سر صدائه
مث یه نمودار خطیه رَويه ات
دورتو میبینی هرکی ی وری رفت
هر کدوم ا رفیقات یه حرکتی زد
اما تو هنوز ول معطلی از نگاهای معنی دار بریدی
هرکی هرچی میگه میگی هرچی تو میگی
اصن که چي شه بحثو موده اینطوری نی
کار شمام ب ما میفته طوری نیس
تا اینجاش رفت خب باقیشم میرهولی خب یه موقه هایی مخه درگیره
-
We stop at the end of the line
The end of a line that did not end
I do not see words
Leave me without any light
I lost in this fog
I lost among the pain
I lost among the city
among the people
among the shadows
When the moments go
The dreams were destroyed
Close your eyes to the sky
...See the beauty of dying