-
تعداد ارسال ها
138 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
پاسخ های دیدگاه ها ارسال شده توسط ☠ßäřłøþ☠
-
ذره ذره آتشم زد بعد از آن هم دود شد
پیکرم خاکستر هرآنچه می فرمود شد
مثل بادی می وزد این روزگار لعنتی
خاطرم آزرده تر تسلیم هرچه بود شد -
سجاد؟
-
سجاد؟
-
سجاد؟
-
سجاد؟
-
سجاد؟
-
سجاد؟
-
سجاد؟
-
سجاد؟
-
درون سینه ام یک شهر آشوب
خدایا روزگارم سرد و مرطوب
بلا بارد ز هر سو بر سر من
گریزان شد ز من دلدار محبوب
«خودم»
-
درون سینه ام یک شهر آشوب
خدایا روزگارم سرد و مرطوب
بلا بارد ز هر سو بر سر من
گریزان شد ز من دلدار محبوب
«خودم»
-
بعد چن روز برگشتیم خیلی خلوته همچنان.......