-
تعداد ارسال ها
7 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
بروزرسانی های وضعیت ارسال شده توسط dokhi*FAZAEE
-
ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﭙﺮﺱ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺣﺪ ﻭ ﻣﺮﺯی ﺑﺮﺍی ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪنی ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﻮﺍستنی ﺗﺮ ﻣﯿﺸﻮی ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ
ﺗﻮ ﺗﮑﺮﺍﺭ نمی ﺷﻮی ، ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ -
آب در هاون کوبیدن است اینکه من شعر بنویسمو تو فال قهوه بگیریوقتی؛ آخر همه شعرهای من تو می آیی؛و ته همه ی فنجان های تو من میروم !!
-
زندگی فرصت بس کوتاهیست
تا بدانیم که مرگ …
آخرین نقطه ی پرواز پرستوها نیست ؛
مرگ هم حادثه است
مثل افتادن برگ
که بدانیم پس از خواب زمستانی خاک
نفس سبز بهاری جاریست !
-
به نام ایزد هستی بخش یکتا
.
.
.
ﻧﺴﻞ ﮔﻨﺪ ﻭ ﻣﺰﺧﺮﻓﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ !....
ﻧﺴﻞ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺑﯿﻦ ﺑﺪ ﻭ ﺑﺪﺗﺮ !....
ﺑﻪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺧﺸﮑﯿﺪ، ﺟﻨﮕﻞ ﻫﺎ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﻧﺒﺎﺭﯾﺪ
ما ﻧﺴﻠﮯ هستیم که نه به پدرمان رفتیم و نه به مادرمان...
ما به فنا رفتیم...
ﻧﺴﻠﮯ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭﻟﮯ ﻫﻤﻪ ﺑﮯ ﺍﻋﺼﺎﺑﯿﻢ ﻭ ﻣﻮﺟﮯ ..!
ﻧﺴﻠﮯ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﺷﺪﯾﻢ ..!
ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﻓ.ﯿﻠﺘﺮ ..!
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺯﺩ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﻢ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﻠﯿﺲ ..!!
ﺣﯿﻒ ﺷﺪ ...
ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎﯾﮯ ﮐﮧ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺷﮑﻢ
ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﻟﮕﺪ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ...
...
ﻧﺴﻞ ﺑﻨﺰﯾﻦ ﺳﻬﻤﯿﻪ ﺍﯼ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺍﺩﯾﻢ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻧﺴﻠﮯ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﻧﺴﻞ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﺷﺘﻪ
ﻧﺴﻞ ﺩﻋﻮﺍ ﺳﺮ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻣﺘﺮﻭ
ﻧﺴﻞ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﭘﺸﺖ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻭ ﭼﭙﯿﺪﻥ ﺗﻮﯼ ﺗﺎﮐﺴﯽ
ﻧﺴﻞ ﺩﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ، ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻭﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻦ، ﺭﻓﺘﻦ ﻭﻧﺮﺳﯿﺪﻥ
ﻧﺴﻞ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﺵ ﺑﺮ ﺩﻝ ﻣﺎﻧﺪ
ﻧﺴﻞ ﺁﻫﻨﮓ ﻫﺎﯼ ﺳﻮﺯﻧﺎﮎ
ﻧﺴﻞ ﺗﺤﺮﯾﻢﺩﺍﺭﻭ
ﻧﺴﻞ ﻃﻼﻕ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺩﺭﺻﺪ
ﻧﺴﻞ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ
ﻧﺴﻞ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺩﻝ ﺑﺎ ﻫﺮﮐﺴﯽ
ﻧﺴﻞ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺳﺮ ﺑﯽ ﺭﺍﻫﯽ
ﻧﺴﻠﮯ ﮐﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﻫﻤﻮ ﻓﻘﻂ ﻻﯾﮏ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
...ﺳﮓ ﺩﻭ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻏﺎﺯ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺁﺧﺮ ﺧﻄﺶ
ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ... -
ممکن است گاهی گریه کنم ولی هیچگاه در تنهایی گریه نمیکنم
خداوند اینجاستاشکهای مرا پاک می کند...چون
خدا در من است
ممکن است گاهی بیفتم و بلغزم اما هرگز در سقوط تنها نمی مانم
خداوند هست و مرا بلند می کند... چون
خدا در من است
شاید گاهی رنج بکشم اما هرگز در این رنج کشیدن تنها نمی مانم
پروردگار مرا از رنجها رها می کند...چون
خدا در من است
خوشحالم برای اینکه میدانم هرگز تنها نیستم
خداوند همواره با من است...چون
خــــــدا در من است
-
میدونی چیه؟!
شاید الانم به یادم نیوفتی ولی یه روزی یه جایییه وقتی
یادم میوفتی و با خودت میگه عه خیلی دوسم داشتااااا
-
معلم زن اسپانیایی داشت به شاگرداش توضیح میداد که اسامی در زبان اسپانیایی برخلاف انگلیسی مذکر و مونث هستند.
برای مثال خانه مونث هستش و مداد مذکر یک دانش آموز پرسید \"جنسیت کامپیوتر چیه\"
معلم بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:
آقایان و خانمها و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.
از هر گروه خواسته شد ۴ دلیل برای توصیهشان بیاورند.
گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه چون:
١) هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمیآورد
٢) زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست
٣) حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی میماند تا زمانی آن را به یاد بیاورند (به رخ بکشند)؛
۴) به محض این که به یکی از آنها تعهدی پیدا کردی، میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.
گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد چون:
١) اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول باید روشنشون کنی
٢) اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن
٣) از اونها انتظار حل مشکلات میره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛
۴) به محض این که نسبت به یکیشون تعهدی پیدا میکنی،
میفهمی اگه یکمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی.
,و نتیجه؛
.......... برنده شدند
نمی گم کیا برنده شدن ، چون هر دو گروه راست گفتن ! -
یجوری تو رابطه خوب باشید که بعد رفتنت از افسردگی بمیره؟
این روزا موندگاری عطر و ادکلن از آدما بیشتره.....
چیزی رو که همه میخوان داشته باشن رو من نمیخوام.
-
پدر داشت روزنامه مي خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پيش پدرش رفت و گفت : پدر بيا بازي کنيم.
پدر که بي حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنيا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن.
پسر هم رفت و بعد از مدتي عکس را به پدرش داد. پدر ديد پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسيد که نقشه جهان رو از کجا ياد گرفتي؟
پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتي آدمها درست بشن دنيا هم درست ميشه ..... -
معرفی میکنم
من خودمم
اهل زمینم
نمیدونم چند سالمه فقط میدونم روزگار پیرم کرد
و آدما زمین گیر
اینجا خاطره نویسی نیست
اینجا دل فریاد میزنه
.....................................
مغز..........................هنگ!
سر...........................درد!
دل...........................تنگ!
چشم.........................تر!
گوش........................کر!
مخ..........................رد!
خسـته نباشی سرنوشت
دمــت گرم . . .
.........................................
ضامن ما بی کسان چاقوی ضامن دار است
اولش گوشه ی زندان آخرش چوبه ی دار است
دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست
تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشست
دوستی با هر که کردم زد به قلبم خنجری
عاشقی با هر که کردم شد نصیب دیگریاگه قشنگ بود بپسندید مغسیییی
-
خـدایـا. . .
تـو را غـریـب دیـدمـ و غـریـبـانـه غـریـبـت شـدمـ . . .
تـو را بـخـشـنـدهـ پـنـداشـتـمـ و گـنـاهـکـار شـدمـ . . .
تـو را وفـادار دیـدمـ و هـر جـا کـه رفـتـمـ بـازگـشـتـمـ . . .
تـو را گـرمـ دیـدمـ و سـردتـریـن لـحـظـات بـه سـراغـت آمـدمـ . . .
تـو مـرا چـه دیـدی کـه وفـادار مـانـدی؟! . . .