-
تعداد ارسال ها
13 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
و من تنها موندم لای هم نوعاملحظه لحظه تحلیل میره نای هر دو پامکار من سوال ، راه من جدا... -
بریدم، تار و مارم ، داد و قالم و آه و نالمخوردن افسوسه راه و چارم برای نا آشنایی هاتونمن فقط چندتا گامی هم قدمی میخواستم از پاتونمنم و روز هاتون ، منم و سال هاتونمنم و نفرت از چهره های آشناتونمنم و رقص بدرود لای ساز هاتونساکن کثافته دونستن راز هاتونمنم... من ، تا دیروز آشناتون -
حَقیقَت باخت به خالِ گونه یِ خیال
زلف ریخته است گم شُد تویِ کویِ یار
یه جمعیت دلخوش به روشَنیهِ لامپ
همینا عِلَتِ خیس شدنِ چِشم هایِ ماه
-
We stop at the end of the line
The end of a line that did not end
I do not see words
Leave me without any light
I lost in this fog
I lost among the pain
I lost among the city
among the people
among the shadows
When the moments go
The dreams were destroyed
Close your eyes to the sky
...See the beauty of dying