Liverpool City

عضو
  • تعداد ارسال ها

    50
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

اعتبار در تالار

91 عملکرد معمولی

7 دنبال کننده

درباره Liverpool City

  • درجه
    عضو
  • تاریخ تولد 02/05/2000

اطلاعات شخصی

  • محل زندگی
    گلستان
  • علایق
    X-Men.Music.Hardwell.Kshmr

بازی هایی که عضوم

  • اکانت مستر90
    Liverpool City
  • اکانت گرز
    :|

آخرین بازدید کنندگان نمایه

3,903 بازدید کننده نمایه
  1. نیستی داداش بیا که کلی کارت دارم???

  2. فقط چند لحظه کنارم بشین

     یه رویای کوتاه فقط همین

    ته آرزوهای من این شده

    ته آرزوهای مارو ببین...

  3. هر چی سنگه واسه پای لنگه. (:

  4. داره میسوزه تنم از این آدم بی جنبم من همون هیت با علم که عقب تر رفت با هر قدم  نمیشه باورش سخته که این زندگی آخرش تلخه دلیل انحراف من گوش کن به اعتراف من...

  5. یادمه بعضی روزا اینترنتم تمام میشد و عشقم اینترنت میگرفت چون بدون من دوم نمیاورد... هه حالا روزگار چیکار کرده باهاش که رفت حتی پشت سرشم نگاه نکرد این است عاشق شدن؟

  6. متن آهنگ زیبا و به یاد موندی لحظه احسان خواجه امیریEhsan Khaje Amiri (8)

     

    فقط چند لحظه کنارم بشین
    یه رؤیای کوتاه، تنها همین
    ته آرزوهای من این شده
    ته آرزوهای ما رو ببین!
    فقط چند لحظه کنارم بشین
    فقط چند لحظه به من گوش کن
    هر احساسیو غیر من تو جهان
    واسه چند لحظه فراموش کن
    برای همین چند لحظه، یه عمر
    همه سهم دنیامو از من بگیر
    فقط این یه رؤیا رو با من بساز
    همه آرزوهامو از من بگیر
    برای همین چند لحظه، یه عمر
    همه سهم دنیامو از من بگیر
    فقط این یه رؤیا رو با من بساز
    همه آرزوهامو از من بگیر
    نگاه کن فقط با نگاه کردنت
    منو تو چه رؤیایی انداختی!
    به هر چی ندارم ازت راضیم
    تو این زندگی رو برام ساختی
    به من فرصت هم‌زبونی بده
    به من که یه عمره بهت باختم
    واسه چند لحظه خرابش نکن
    بتی رو که یک عمر ازت ساختم
    فقط چند لحظه به من فکر کن
    نگو لحظه چی رو عوض می‌کنه
    همین چند لحظه برای یه عمر
    همه زندگیمو عوض می‌کنه
    برای همین چند لحظه، یه عمر
    تو هر لحظه دنیامو از من بگیر
    فقط این یه رؤیا رو با من بساز
    همه آرزوهامو از من بگیر
    برای همین چند لحظه، یه عمر
    همه سهم دنیامو از من بگیر
    فقط این یه رؤیا رو با من بساز
    همه آرزوهامو از من بگیر

  7. به سلامتی پنگوئن که نیم وجب قد داره ولی لاتی راه میره

    بسلامتی سندباد که بچه کرمانشاه نبود ولی همه دنیارو با شلوار کردی گشت

    بسلامتی مادر که اگه سر سفره غذا کم بیاد اولین کسی که اشتها نداره اونه 

    وبه سلامتی همه رفقای با مرام که با دنیا عوضشون نمیکنم

    به سلامتی مداد پاکن که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکن ...

    به سلامتی کلنگ که هیچ وقت از افغانی جدا نمیشه ...

    به سلامتی کلاغ نه واسه سیاهیش واسه یک رنگیش ...

    به سلامتی پت و مت که هر خراب کاری میکنن باز هم به همن ...
     
    به سلامتی پسری که تا یه دختره خوشگل میبینه سرشو میندازه پایین و میگه اگر آخرشم باشی ولی بازم انگشت کوچیکه ی عشقمم نمیشی ...

    به سلامتی اونایی که به پدر مادرشون احترام میزارند و می دونن تو خونه ای که بزرگترها کوچیک بشن کوچیکترها هیچ وقت بزرگ    نمی شن ...

    به سلامتی اونی که مارو همینجوری که هستیم دوست داره وگرنه بهتر از مارو که همه دوست دارن ...

    به سلامتی اونی که هزار بار شکست ولی هنوز شکستن بلد نیست ...

    به سلامتی کسی که توخیالمونه ولی بی خیالمونه ...

    به سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نذاشت ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره ...

    به سلامتی دوست خوبی که مثل خط وسط جاده هاست که تیکه تیکه میشه ولی پا به پات میاد ...

    به سلامتی دیوار  که همه بهش پشت میکنن ولی پشت کسی رو خالی نمیکنه ..

    به سلامتی رفیقی که بعد از مرگم میاد سر خاکم نمی  تونم جلوش پاشم ولی خاکه پاشم ...
    ???

  8. ? گل فروش سر کوچه می گفت:
     
    ما بچه بودیم .
    بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت .
    گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب 
    شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم.
    نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی...
    اما چشممون گشنه نبود.

    یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود .
    ملک و املاک داشت و وضعش خوب بود.
    مادرمون ماهی یک بار میبردمون منزل دایی .
    زنش، زن خوبی بود .
    آبگوشت مشتی بار میذاشت و همه سیر میخوردیم ...
    سه تا بچه هم سن و سال من داشت. به خدا ما یک بار فکر نکردیم باباشون وضعش توپه و بابای ما یخ فروش.
    از بس مردم دار بودن، انسان بودن، خودنمایی و پز دادن تو کارشون نبود .
    اونا هم میامدن خونه ما...
    داییم دو سه کیلو گوشت و برنج میآورد یواش میداد دست مادرم و سرشو میآورد دم گوش مادرم و آهسته میگفت آبجی ناقابله .
    تا مادرم میخواست تشکر کنه با چشماش اشاره میکرد که چیزی نگه .
    مادرم هم ساکت میشد.

     الان دیگه اینطوری نیست .
    مردم دنبال لذت بردن از زندگی نیستن.
    دنبال این هستن که مدام داشته هاشون رو به رخ دیگران بکشن.
    دلیلشم اینه که تازه به دوران رسیده ها، زیاد شدن.
    تقی به توقی خورده، یه پول وپله ای افتاده دستشون، دیگه نمیدونن اصالت رو نمیشه با پول سیاه خرید،،،

    حتی بچه ها هم، اهل دک و پز شدن.
    بچه یه وجبی، به خاطر کیف و کفش قر و فریش، همچین پزی میده به دوستاش که بیا و ببین.

    اینا بچه ان، تربیت نشدن، ننه و باباش، ملتفتش نکردن که این کار بده .
    اگه همکلاسیش نداشته باشه، باید چکار کنه؟
    لابد میدونن که میره خونه، بهانه میگیره، و باباش شرمنده میشه تو روش. 

    قدیم اگه کسی ناهار اشکنه میپخت ، تلیت میکرد و یه کاسه هم واسه همسایه اش 
    می فرستاد و میگفت شاید بوی غذام همسایه ام رو به هوس بندازه و اونم غذا نداشته باشه.

    اگه یه خانواده توی محل تلویزیون 14 اينج می خرید همه جمع می شدن توی خونه اش واسه تماشا ...
    دک و پز نبود .
    نهایت صفا و صداقت بود.
    الان طرف پسته میخوره پوستشو قاب میگیره!
    میخواد بگه آهای مردم من وضعم خوبه ، دیگه نمیگه شاید همسایه اش نداشته باشه و حسرت بخوره.

    قدیم مردم صفا داشتن، الان بی وفا شدن.
    ربطی هم به پیشرفت علم و اینجور چیزا نداره.

    این رفتارا که پیشرفت نیست اینا افت اخلاقه...

    كاش دنيا مثل قديما بود...
    ?☝️

  9. پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت . پادشاه عصبانی شد و  با شمشير به شاهين زد

    پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت

    مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت

    بر یکی از بالهايش نوشت : یک دوست هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند
    روی بال ديگرش نوشت : هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است ...

    و شاهینی که دیگر زنده نشد !

  10. پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت ، شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت . پادشاه عصبانی شد و  با شمشير به شاهين زد

    پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود . وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت

    مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت

    بر یکی از بالهايش نوشت : یک دوست هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند
    روی بال ديگرش نوشت : هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است ...

    و شاهینی که دیگر زنده نشد !

  11. مد شده

    مفت میخورنت 

    بعد تف میکننت :)